روابط تهران با طالبان فراز و نشیب‌های فراوانی داشته است—از آستانه جنگ در سال ۱۹۹۸ تا دعوت از طالبان به تهران در حالی که هنوز علیه دولت وقت افغانستان می‌جنگیدند. با ظهور «ولایت خراسان داعش» (ISKP) در سال‌های ۲۰۱۴-۲۰۱۵، گروهی که بسیار خشن‌تر از طالبان تلقی می‌شود، و با آشکار شدن ناتوانی دولت مرکزی وقت افغانستان در شکست آن، ایران به‌تدریج به سمت تعامل با طالبان چرخید.

تحلیل مهم یک نشریه آمریکایی؛ مورد حساسی برای ایران به نام طالبان

نشنال اینترست نوشت: شناسایی رسمی «امارت اسلامی افغانستان» توسط روسیه در اوایل ژوئیه، خوش‌بینی محتاطانه‌ای را در کابل برانگیخته است؛ جایی که مقامات طالبان امیدوارند این اقدام نشانه‌ای از تغییر نگرش بین‌المللی باشد، حتی اگر تعامل گسترده‌تر همچنان غیرمحتمل به نظر برسد. با توجه به تسلط پایدار طالبان بر قدرت، این خوش‌بینی ممکن است پایه‌های واقعی داشته باشد.

به گزارش انتخاب، در ادامه این مطلب آمده: برخی دولت‌های غیرغربی که روابط نزدیکی با مسکو دارند، ممکن است در نهایت از روسیه پیروی کرده و طالبان را به رسمیت بشناسند. در میان آنان، ایران موردی جالب برای بررسی است. با توجه به منافع مشترک تهران و کابل، به‌ویژه در مبارزه با برخی گروه‌های افراطی به‌عنوان دشمنان مشترک، این پرسش مطرح می‌شود که آیا و چه زمانی ایران نیز طالبان را به رسمیت خواهد شناخت.

روابط پرنوسان ایران و طالبان

روابط تهران با طالبان فراز و نشیب‌های فراوانی داشته است—از آستانه جنگ در سال ۱۹۹۸ تا دعوت از طالبان به تهران در حالی که هنوز علیه دولت وقت افغانستان می‌جنگیدند. با ظهور «ولایت خراسان داعش» (ISKP) در سال‌های ۲۰۱۴-۲۰۱۵، گروهی که بسیار خشن‌تر از طالبان تلقی می‌شود، و با آشکار شدن ناتوانی دولت مرکزی وقت افغانستان در شکست آن، ایران به‌تدریج به سمت تعامل با طالبان چرخید.

از زمان بازگشت طالبان به قدرت در ۲۰۲۱، این گروه به‌طور آشکار علیه ایران موضع خصمانه نگرفته است—همان‌گونه که تهران نیز تلاشی برای تضعیف اقتدار امارت اسلامی در افغانستان پس از آمریکا انجام نداده است. با این حال، تنش‌های پنهان همچنان پابرجاست و نشان می‌دهد تهران ترجیح می‌دهد نوعی تعامل محتاطانه و غیرایدئولوژیک را در سطح کانال‌های غیررسمی امنیتی و اطلاعاتی حفظ کند، تا این‌که دست به شناسایی دیپلماتیک رسمی بزند. این خویشتن‌داری حساب‌شده بازتاب‌دهنده سیاستی است که ثبات و نفوذ را در اولویت قرار می‌دهد بی‌آنکه شتاب‌زده مشروعیت رسمی بدهد.

همسایگی دشوار: معضلات ایران در شرق

ایران با چالش‌های متعددی از ناحیه همسایه شرقی‌اش روبه‌رو است. ISKP تهدیدی جدی برای هر دو رژیم به شمار می‌رود. ایران با بیش از دو میلیون معتاد، همچنان از قاچاق مواد مخدر از افغانستان رنج می‌برد، چرا که این کشور مسیر اصلی ترانزیت تریاک به اروپا و فراتر از آن است. اختلاف بر سر آب‌های مرزی مشترک نیز از دیگر مسائل کلیدی است.

تهدید فرامرزی ISKP در کانون منطق ایران برای تعامل با طالبان قرار دارد، هرچند بی‌اعتمادی عمیق و تفاوت‌های ایدئولوژیک پابرجاست. سیاست‌گذاران ایرانی ثبات افغانستان پس از اشغال را—even تحت حاکمیت طالبان—بر هرج‌ومرج ناشی از فروپاشی دولت که می‌تواند ISKP را تقویت کند، ترجیح می‌دهند. برای تهران، تعامل با طالبان بیشتر یک راهبرد مهار تهدید است تا نشانه‌ای از تأیید.

افغانستان همچنان مرکز فعالیت گروه‌های افراطی سنی است که هرکدام دستورکار و توان عملیاتی خاص خود را دارند. مهم‌ترین آن‌ها ISKP است که علی‌رغم شکست‌های سرزمینی و تلفات رهبری، انعطاف‌پذیری خود را حفظ کرده و حملات پرصدایی را در افغانستان و بیرون آن انجام داده است—از جمله حمله مرگبار به سالن کنسرت مسکو در مارس ۲۰۲۴ و چندین حمله داخل ایران.

همچنین این گروه تلاش‌های جذب نیرو را افزایش داده و به‌ویژه در میان تاجیک‌ها و سایر جمعیت‌های آسیای میانه از رسانه‌های اجتماعی و شبکه‌های جهانی برای گسترش نفوذ فراتر از افغانستان استفاده می‌کند. در همین حال، شبکه حقانی که در ساختار حکومتی طالبان ریشه عمیق دارد، دستورکار مستقل خود را دنبال می‌کند و شورشیان سلفی نیز همچنان در مناطق حاشیه‌ای فعالند.

این هم‌پوشانی بازیگران افراطی، چشم‌انداز بی‌ثباتی‌ای ایجاد کرده که مقابله منطقه‌ای با تروریسم را دشوار می‌سازد. بازگشت طالبان به قدرت به‌شدت چشم‌انداز امنیتی را تغییر داده است. در حالی که طالبان ادعای مخالفت با ISKP دارند، شیوه حکومت‌داری‌شان به‌طور ناخواسته فضایی برای بازسازی و تطبیق گروه‌های افراطی فراهم کرده است. کاهش نظارت بین‌المللی پس از خروج آمریکا نیز به این روند کمک کرده است. تهران روابط غیررسمی با طالبان را ابزاری برای مدیریت مرزها، جمع‌آوری اطلاعات و مهار نفوذ افراطی‌ها می‌بیند.

مناقشه بر سر رود هیرمند

اختلاف بر سر آب میان ایران و افغانستان حول رود هیرمند می‌چرخد که منبع حیاتی برای هر دو کشور است. معاهده ۱۹۷۳ سهم مشخصی را برای ایران تضمین می‌کند، اما اجرای آن به‌ویژه در دوره‌های بی‌ثباتی افغانستان ناپایدار بوده است. تغییرات اقلیمی، خشکسالی‌های طولانی و پروژه‌های زیرساختی در بالادست این تنش‌ها را تشدید کرده است.

افغانستان کنترل سرچشمه‌ها و سدهای کلیدی را در اختیار دارد و می‌تواند جریان آب به ایران را تنظیم یا مسدود کند. این عدم توازن جغرافیایی سیاست ایران را به سمت تعامل با طالبان حتی پیش از بازگشت ۲۰۲۱ آنان سوق داد. ایران برای حفاظت از منافع آبی‌اش کانال‌های ارتباطی هم با دولت وقت افغانستان و هم با طالبان حفظ کرده بود.

با این حال، تصمیم طالبان در سال‌های اخیر به مسدود کردن آب هیرمند، محدودیت‌های سیاست ایران را آشکار کرد. سرمایه‌گذاری دیپلماتیک تهران در تعامل با طالبان، موضع آنان درباره آب را نرم نکرد. ایران دریافت که نفوذ در افغانستان تنها از راه تعامل با هر نیروی حاکم ممکن است—even اگر نتایج ناامیدکننده باشد.

افغانستان چه کسی است؟ معضل شمولیت

یکی از بحرانی‌ترین چالش‌های افغانستان، نبود شمولیت واقعی است. طالبان پس از بازگشت به قدرت وعده تشکیل دولت فراگیر دادند، اما در عمل قدرت را به‌شکلی انحصاری قبضه کرده‌اند. این انحصار، اقلیت‌های قومی، جناح‌های سیاسی و زنان را کنار زده است.

رهبران طالبان عمدتاً پشتون‌اند و اگرچه برخی ازبک‌ها در پست‌های نمادین حضور دارند، جوامع عمده‌ای مانند هزاره‌ها و تاجیک‌ها به حاشیه رانده شده‌اند. هزاره‌های شیعه بارها هدف حملات ISKP و گاه طالبان قرار گرفته‌اند. تاجیک‌ها نیز نفوذ سیاسی خود را از دست داده و با سرکوب در مناطقی چون پنجشیر روبه‌رو شده‌اند.

زنان بیشترین حذف را تجربه کرده‌اند؛ ممنوعیت آموزش فراتر از ابتدایی، اخراج از اغلب مشاغل و محدودیت در رفت‌وآمد. این سیاست‌ها هرگونه ادعای طالبان برای حکومت فراگیر را تضعیف می‌کند و منبعی برای بی‌ثباتی باقی خواهد ماند.

ایران گهگاه نگرانی خود را درباره سرنوشت هزاره‌های شیعه ابراز کرده است، اما به‌ندرت آن را در اولویت سیاست خارجی خود قرار داده. به گفته دکتر جواد حیدرنیا، «ایران به دلیل ملاحظات ژئوپولیتیک نمی‌تواند این اختلافات را پررنگ کند و در روابط با طالبان سطحی از تنش پایین را حفظ می‌کند.»

بازگرداندن اجباری افغان‌ها: تبعات اخراج

ایران سال‌ها میزبان میلیون‌ها افغان بوده است. اما پس از جنگ ۱۲روزه ایران و اسرائیل در ژوئن ۲۰۲۵، تهران اخراج گسترده افغان‌ها را آغاز کرده است. مقامات ایرانی این اقدام را با استناد به ادعاهایی درباره همکاری برخی مهاجران افغان با اسرائیل توجیه کرده‌اند.

هرچند برخی پرونده‌ها واقعی به نظر می‌رسند، اما اخراج گسترده شامل افغان‌های بی‌ارتباط هم شده و نحوه برخورد با آنان نگرانی‌های جدی درباره کرامت انسانی برانگیخته است. این اقدام می‌تواند روابط ایران و طالبان را خدشه‌دار کند. طالبان خواهان بازگشت تدریجی و کنترل‌شده مهاجران‌اند، چرا که افغانستان ظرفیت جذب گسترده را ندارد.

به گفته ابراهیم بهیس، تحلیلگر «گروه بحران بین‌الملل»، طالبان از ایران خواسته‌اند با ملایمت بیشتری رفتار کند و حقوق افغان‌های اخراجی را رعایت کند، اما ایران تلاش دارد بازگرداندن‌ها را سرعت بخشد.

دکتر عمر کریم، پژوهشگر مرکز ملک فیصل نیز گفته است: «اخراج‌ها قطعاً بر روابط دوجانبه تأثیر منفی می‌گذارد، چرا که بازگشت‌کنندگان فشار بیشتری بر منابع ملی و اقتصاد افغانستان می‌آورند. طالبان این روند را ابزاری می‌دانند که همسایگان برای فشار بر آنان استفاده می‌کنند.»

مسیر پیش روی تهران

شناسایی رسمی طالبان از سوی ایران همچنان محتمل است، اما نه در آینده نزدیک. تهران احتمالاً منتظر خواهد ماند تا کشورهایی مانند چین و ازبکستان پیش‌قدم شوند و بدین ترتیب پوشش دیپلماتیک برای کاهش ریسک اعتباری خود داشته باشد. تا آن زمان، همکاری‌های غیرعلنی در زمینه امنیت مرزی، تجارت و ضدتروریسم ادامه خواهد یافت.

ایران همچنین با دقت نحوه مدیریت روابط رسمی تازه روسیه با طالبان را رصد خواهد کرد تا از آن به‌عنوان آزمون سیاست آینده خود استفاده کند. در این میان، رابطه محتاطانه و غیررسمی ایران با طالبان ادامه خواهد یافت—تعامل مبتنی بر منافع، بی‌آنکه به تأیید کامل منجر شود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

آخرین مطالب